loading...

سايت تفريحي|تظاهر|اس ام اس|فيلم|سريال|خنده

غروب یک روز بارانی زنگ تلفن به صدا در آمد. زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز شدید دختر کوچکش را به او داد. زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید، ماشین

آخرین ارسال های انجمن
حسین بازدید : 1030 چهارشنبه 19 بهمن 1390 نظرات (0)

داستان کوتاه/دزد حرفه ای

غروب یک روز بارانی زنگ تلفن به صدا در آمد.

زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز شدید دختر کوچکش را به او داد.

زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید،

ماشین را روشن کرد و به نزدیک ترین داروخانه رفت تا داروهای دختر کوچکش را بگیرد.

وقتی از داروخانه بیرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله ای که داشته کلید را داخل ماشین جا گذاشته است.

زن پریشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت که حال دخترش هر لحظه بدتر می شود. او جریان کلید اتومبیل را برای پرستار گفت. پرستار به او گفت که سعی کند با سنجاق سر در اتوموبیل را باز کند.

زن سریع سنجاق سرش را باز کرد، نگاهی به در انداخت و با ناراحتی گفت: ولی من که بلد نیستم از این استفاده کنم.

هوا داشت تاریک می شد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود نا امیدی زانو زد و گفت: خدایا کمکم کن!

در همین لحظه مردی ژولیده با لباسهای کهنه به سویش آمد. زن یک لحظه با دیدن قیافه مرد ترسید و با خودش گفت: خدای بزرگ، من از تو کمک خواستم آنوقت این مرد…!

زبان زن از ترس بند آمده بود، مرد به او نزدیک شد و گفت: خانم، مشکلی پیش آمده؟

زن جواب داد: بله، دخترم خیلی مریض است و من باید هرچه سریع تر به خانه برسم ولی کلید را داخل ماشین جا گذاشته ام و نمی توانم درش را باز کنم.

مرد از او پرسید که آیا سنجاق سر همراه دارد؟ و زن فورا سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانیه در اتومبیل را باز کرد!

زن بار دیگر زانو زد و با صدای بلند گفت: خدایا متشکرم!

سپس رو به مرد کرد و گفت: آقا متشکرم، شما مرد شریفی هستید!

مرد سرش را برگرداند و گفت: نه خانم، من مرد شریفی نیستم. من یک دزد اتومبیل بودم و همین امروز از زندان آزاد شده ام!!!

خدا برای کمک به زن یک دزد فرستاده بود، آن هم یک دزد حرفه ای!

زن آدرس شرکتش را به مرد داد و از او خواست که فردای آن روز حتما به دیدنش برود…

فردای آن روز وقتی مرد ژولیده وارد دفتر رئیس شرکت شد، فکرش را هم نمی کرد که روزی به عنوان راننده مخصوص در آن شرکت بزرگ استخدام شود . . .


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
برترین مطالب روز را برای شما عزیزان در وبلاگ جمع آوری کردیم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • مدارک اجاره خودرو
  • بزرگترین سایت تفریحی در ایران شادیا
  • سايت آموزشي تفريحي
  • بهتـــــرین ها♥___o
  • دانلود فيلم و سريال و موزيک ويدئو با لينک مستقيم
  • ❤❤❤ کره پیکس ❤❤❤
  • مجله اینترنتی هایپرسان
  • عکسها و مطالب داغ روز
  • ایــــران کیدذ | سایت تفریحی سرگرمی
  • █▓▒░سایت تفریحی ترول تی ░▒▓█
  • در هم بر هم
  • دانلود
  • ♥♥♥ مستر پاتوق ♥♥♥
  • دنیای تفریح و سرگرمی
  • بروزترین پایگاه تفریحی سرگرمی
  • میناب میکرو
  • ♥♦♣دانلود والپیپر♥♦♣
  • وبلاگ آموزشی اول ابتدایی
  • ارتش مخفی
  • مرکز پژوهش ونشر فرهنگ اسلامی
  • آبادانجلس
  • بیداری اندیشه
  • سایت تفریحی فانی فاز
  • شاپرک
  • تقدیر یا ؟؟!!!
  • آخرین اخبار استخدامی
  • سایت تفریحی و سرگرمی دریا فان
  • بهترین و جالب ترین مطالب
  • ساسان اس ام اس
  • طراحی سایت
  • مجله ی اینترنتی پیچک
  • سایت تفریحی البرز پاتوق
  • بزرگترین وبلاگ تفریحی
  • لپ تاپ و شارژ رایگان
  • سایت تفریحی البرز پاتوق
  • افزایش رایگان بازدید و پیج رنک سایت
  • خوش امدید
  • lililililillترفندستانlililililil
  • بزرگترین سایت دانلود بازي و برنامه هاي اندرويد
  • پروانه عشق
  • وب سرگرمی تفریحی nimrooz
  • اس ام اس های روز
  • عكس
  • دانلود سریال جدید
  • بزرگترین کامیونیتی ایرانیان مقیم استرالیا
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    بهترین خواننده پاپ؟
    کدهای اختصاصی